هوالمحبوب


چهار سال است که توی این مدرسه هستم و طبعا با همکارانم صمیمی شده‌ام. اینکه چهار تا دختر مجرد جوان که هر کدام یک سال با آن یکی اختلاف سنی دارد، معلم یک پایۀ تحصیلی باشند با دانش‌آموزانی مشترک، با دردهایی مشترک، بهانۀ خوبی برای ایجاد صمیمیت و شکل گرفتن دوستی می‌شود. 
القصه، اواخر سال نود و شش بود که این اکیپ چهار نفره اولین گردش خودشان را شروع کردند، با تله‌کابین رفتیم عینالی، ترسیدیم، لرزیدیم، خندیدم و چند ساعت فارغ از هیاهوی دنیا و مدرسه، زندگی کردیم، بعد از آن مقصدمان پارک ربع‌رشیدی بود، دانشگاه ربع رشیدی و کلی جای دیگر که همیشه محل خوبی برای بی‌دلیل خندیدن‌مان می‌شد. تا اینکه دی ماه پارسال معلم ریاضی‌مان نامزد کرد.(شد؟!)
اولین بار که به بهانۀ تولد همان تازه نامزد کرده، برنامه چیده بودیم، دو بار قرار را عقب انداخت و در نهایت کنسل کرد، بعد از آن دیگر سر گردش‌های وقت و بی‌وقت نمی‌آید. طبعا چون نامزدش اجازه نمی‌دهد!
از این دختران و از این زن‌ها همۀ ما توی زندگی‌مان دیده‌ایم. زیاد هم دیده‌ایم. زن‌هایی که دوران مجردی، مانتویی بودند، بعد از ازدواج به فرمودۀ همسر، چادری شده‌اند، دخترانی که در دوران تجرد، چادری بودند و محجبه و بعد از ازدواج به فرمودۀ همسر، مانتویی شده‌اند.
نی که آی‌دی تلگرام‌شان، اسم همسرشان است، عکس روی پروفایل‌شان تصویر همسرشان است و توی عکس‌های تلگرامی و اینستاگرامی‌شان قربان قد و بالای آقایی‌شان می‌روند.
نی که برای هر کاری، اجازه می‌گیرند، اگر هم اجازه صادر نشود، کنسل می‌کنند، قطع رابطه می‌کنند. تغییر می‌کنند، تیدیل می‌شوند به آن چیزی که آقایی‌شان می‌خواهد. چرا آرایش نمی‌کنی؟ چون آقامون دوست نداره، چرا عکست رو نمی‌ذاری تو پروفایلت؟ آقامون خوشش نمیاد، چرا فلان برنامه و مهمونی رو نیومدی؟ چون آقامون اجازه نداد!!!
نی که قید شغل و تحصیل را هم به خاطر همسرشان می‌زنند. چون توی مغزمان فرو کرده‌اند که زن خوب، زنی مطیع و فرمان‌بر است. به ما گفته‌اند که اجازۀ زن بعد از ازدواج دست شوهر است! 
چیزی که رنجم می‌دهد این تغییر بی‌چون و چراست، زن‌هایی که در دوران مجردی، سبک زندگی مطلوب‌شان را داشتند، روابط و دایرۀ دوستان مخصوص خود را داشتند، تفریح می‌کردند و در تمام این لحظات خودشان بودند که تصمیم می‌گرفتند، چرا باید بعد از ازدواج صد و هشتاد درجه تغییر کنند؟ نی که استقلال ندارند، هویت فردی‌شان را از دست می‌دهند، چطور می‌توانند فرزندانی تربیت کنند که مستقل باشند، این ن چطور می‌خواهد مفهوم هویت را به کودکان‌شان بیاموزند؟
سوال دیگری که ذهنم را مشغول کرده این است، آیا مردانی را دیده‌اید که عشان را روی پروفایل‌شان بگذارند؟ مردانی که قراری دوستانه را کنسل کنند چون همسرشان نخواسته؟ مردان هر چقدر هم که از نظر شغلی، تحصیلی، مالی، در سطح پایین‌تری نسبت به همسران‌شان باشند، باز هم خودشان را شش دونگ تسلیم او نمی‌کنند. 
از بین دوستان متاهلم نود و نه درصدشان بعد از ازدواج شماره‌شان عوض شده. این تغییر شماره وما به این معنا نیست که قبل از ازدواج با افراد زیادی در ارتباط بوده‌اند. زن‌ها از اینکه گذشته را پیش روی همسر فاش کنند می‌ترسند. از خواستگار‌هایی که جواب نه شنیده‌اند، از مزاحم‌های تلگرامی، از دوستان مجازی که کل صحبت‌شان در چارچوب سلام و احوال‌پرسی بود، از اینکه رد گذشته روی آینده سایه بیندازد می‌ترسند. اما بسیار دیده‌ام پسرانی را که حتی دوست دختر سابق‌شان را هم به همسرشان معرفی کرده‌اند و به او اطمینان داده‌اند که ما دیگر رابطه‌ای با هم نداریم. پسری ندیده‌ام که بعد از ازدواج شماره‌اش را تغییر دهد. شما دیده‌اید؟


با الهام از این

پست خوب


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها