هوالمحبوب

بند محکومین تازه‌ترین اثر کیهان خانجانی است که توسط نشر چشمه منتشر شده است. داستانی ساختارگرا، جریان گریز و ضد ژانر. این کتاب تجربهء نویی از داستان‌خوانی بود. داستانی که تمامش در زندان لاکان می‌گذرد و در بندی موسوم به بند محکومین.

بارزترین بخش روایت‌های این داستان، زبان خاص و منحصر به فرد خانجانی و اصطلاحات بکر و خاصی است که چاشنی قلمش کرده است. اصطلاحاتی که محال است جز در بین افراد حبس کشیده، بتوانی پیدایشان کنی. داستان از توصیف کلی بند محکومین آغاز می‌شود و راوی که یکی از همین زندانیان بند محکومین است، با چند جمله شَمایی کلی از این بند را به مخاطب ارائه می‌کند. بندی که نگهبانانش می‌گویند : ورودی دارد، خروجی ندارد.»

بند محکومین، شبیه نخ تسبیح تک تک این آدم ها را با داستان‌هایی منحصر به فرد دور هم جمع کرده است. نویسنده زبانی قصه گو دارد و تلاش می کند با واکاوی گذشتهء هر کدام از این آدم‌ها، به نحوی پیوندی بین خرده روایت‌های داستانش ایجاد کند. ماجرایی که از زبان زاپاتا نقل می‌شود و در هر فراز به قصهء یکی از نه زندانی اتاق‌های هفت و سه می پردازد.

زبان قصه‌گو و غیرتوصیفی نویسنده به ضرباهنگ روایت افزوده و اثر را با سرعت پیش می‌راند. خانجانی در بند محکومین، جهانی متفاوت می‌سازد که در داستان‌های با محوریت زندان، کم‌نظیر است.

همهء شخصیت های این داستان، به نقطه ی انحطاط خود رسیده و در نهایت پایشان به محکومین باز شده است. پرداختن به عشق زندگی هر کدام از این آدم ها، جرم و جنایت ها، دلبستگی‌ها و کج رفتن‌های هر کدام از این آدم ها، به نحو مطلوبی برای مخاطب تصویر شده است.

خانجانی با تالیف این کتاب تسلط خود بر ادبیات داستانی و زبان و فرم را به بهترین شکل اثبات کرده است. چاشنی طنز به خواندنی‌تر شدن این اثر کمک می کند. اصطلاحاتی که به گوش مخاطب نا‌آشناست ولی در دل روایت ها خوش می نشیند.

آه هم اگر در بساط نداشت، فی الفور، طبیعی یا سزارین، پول می زایید.»، آدم خواستگاری هم که می‌رود تحقیقات محلی می‌کند، چه برسد به ی.»، میان هاگیر واگیر جان کندن، جیب عزرائیل را هم می‌زد، سرطان ی داشت». علاوه بر زبانی طناز، تسلط به ضرب المثل ها و استفادهء مناسب و درست از این حجم از مثل ها، نه تنها خواننده را کلافه نمی کند بلکه به شیرینی روایت می افزاید.

بند محکومین کاندیدای جایزهء ادبی احمد محمود هم بود. خلاصه که هزار و یک حکایت دارد زندان لاکان رشت.


+سال‌های زیادی می‌گذره از آخرین معرفی کتابی که نوشتم، انگار کلمات دارن از زیر دستم فرار می‌کنن. شبیه آدم‌های ناشی و کارنابلد شدم.

+تیتر عنوان مطلبی از آقای علیزاده


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها